قصه باف

Image Post
داستان جوجه شیطون
هر روز نقاشی‌ها و قصه‌های کوتاهی به قلم کودکان برای قصه باف ارسال می‌شود. ما آن‌ها را با شما عزیزان به اشتراک می‌گذاریم. شما هم می‌توانید قصه‌های خود را برای ما ارسال کنید.

قصه باف: قصه امروز از روهان هفت ساله

روزی پسری به نام روهان به مادرش گفت: من یک جوجه می‌خواهم. حالا که خواهر و برادر ندارم و تنها هستم باید برایم جوجه بخرید.

روهان آنقدر به مادرش اصرار کرد تا یک روز مادرش با یک جوجه خوشگل و ریزه میزه وارد خانه شد.

روهان همان اول اسم "جیک جیکو" را برای جوجه انتخاب کرد.

یکی دو روز از ورود "جیک جیکو" به خانه گذشته بود که روهان فهمید این جوجه یک جوجه معمولی نیست.

"جیک جیکو" خیلی شیطون بود و در این دوروزه همه چیز رو بهم ریخته بود.

روهان سعی می‌کرد او را در یک جعبه مقوایی نگهدارد ولی "جیک جیکو" آنقدر حیک جیک می‌کرد که روهان مجبور بود جوجه رو از جعبه بیرون بیاورد.

" جیک جیکو" حتی چند تا از کتاب‌های روهان را پاره کرده و روی آنها خراب‌کاری کرده بود.

روهان کم کم از دست " جیک جیکو" خسته شد. اما دلش نمی‌خواست مادرش این موضوع را بفهمد. تا این که یک روز اتفاق بدی افتاد.

"جیک جیکو" که کم کم بالا و پایین پریدن را یاد گرفته بود، با یک حرکت روی گلدان‌های مادر روهان پرید و شروع کرد گل‌های گلدان را نوک زدن و خراب کردن.

روهان که می‌دانست مادرش روی این گل‌ها حساس است و برای این گل‌ها خیلی زحمت کشیده، از دست " جیک جیکو" عصبانی شد و از مادرش خواست " جیک جیکو" را به کسی یا جایی بسپارد.

لطفا شکیبا باشید...
خطا

لطفا دیدگاه خود را بنویسید