قصه باف

Image Post
داستان جنگل پرماجرا
هر روز نقاشی‌ها و قصه‌های کوتاهی به قلم کودکان برای قصه باف ارسال می‌شود. ما آن‌ها را با شما عزیزان به اشتراک می‌گذاریم. شما هم می‌توانید قصه‌های خود را برای ما ارسال کنید.

قصه باف: قصه امروز از نازنین زهرا کلاس سوم دبستان

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.

روزی روزگاری در جنگلی زیبا و خوشگل حیواناتی زندگی می‌کردند که شیر بزرگی آنجا زندگی می‌کرد.

شیر از همه بزرگتر بود.

یک بچه هم داشت و هر روز به آن غرش یاد می‌داد.

از آن طرف ماری می‌خواست جوجه پرنده‌ایی را بخورد اما مادرشان نمی‌دانست.

گوزن داشت غذا می‌خورد.

اما این جنگل پر از ماجراست. شما هم یک داستان برای این جنگل بنویسید.

  1. بسیار عالی و زیبا نقاضی بامزه داره و قصه بانمکی ممنون از سایت قشنگتون

لطفا شکیبا باشید...
خطا

لطفا دیدگاه خود را بنویسید