قصه باف

Image Post
«رقابت کوهستانی»
«رقابت کوهستانی» شروع شده. سانتاندرها آخرین پس‌اندازشان را هم برای شرکت در مسابقه‌ خرج کرده‌اند. فقط اگر جایزه‌ را ببرند، می‌توانند مثل یک خانواده کنار هم بمانند.

قصه باف: کتاب رقابت کوهستانی نوشته آیرلیس هانتر و با ترجمه ملیکا خوش نژاد از سوی انتشارات اطراف منتشر شده است.

این رمان قصهٔ پنج دختر و پسرِ سه تا سیزده‌ساله است که وارد یک مسابقة نقشه‌کشی شده‌اند و می‌خواهند با بزرگ‌ترها، با زمان و حتی با خودشان مسابقه بدهند. هر روز از سفر این بچه‌ها پر از خطر، سرگرمی، شوخی‌های بامزه و حس‌هایی آشنا مثل ترس یا دل‌تنگی است.

بعد از خواندن این ماجراها جور دیگری به نقشه‌ها نگاه می‌کنید و ممکن است بخواهید داستان پشت هر نقشهٔ کوچک‌ و بزرگی را کشف کنید، از ته‌وتوی جریان نام‌گذاری رودخانه‌ها، خیابان‌ها و مسیرهای فرعی هر جنگل یا شهری در جهان سر در بیاورید و به دنیای پشت لوکیشن‌ها و جی‌پی‌اس‌ها و نقشه‌های اینترنتی سفر کنید. خوب است بدانید که «رقابت کوهستانی» برندهٔ جایزهٔ کتاب سال کودک‌ و نوجوان نیوزیلند شده است.

هر کدام از بچه‌های خانوادهٔ سانتاندر استعداد خاصی دارند:

چشم‌های فرانسی چیزهایی را می‌بینند که برای بقیه تار و مه‌آلودند.

سَل شیب‌های جاده، ارتفاع قله‌ها و پنجاه رقم اعشار عدد پی را حساب می‌کند.

جو مراقب است طناب کم نیاید و بهترین مسیرها را پیدا می‌کند.

هنوز معلوم نیست هامف چه مهارت عجیب‌ و غریبی دارد اما…

ناگهان همهٔ حساب‌ و کتاب‌ها به هم می‌خورند.

مامان از قطار جا می‌مانَد.

یکی نشانه‌های جاده را جابه‌جا می‌کند.

بچه‌ها باید یک‌جوری جان خودشان را نجات بدهند.

فقط ۲۸ روز وقت دارند تا به خط پایان برسند!


دربارهٔ نویسندهٔ رقابت کوهستانی:

نویسندهٔ این کتاب آیرلیس هانتر است. آیرلیس هانتر حالا هفتادسـاله اسـت و در زندگی‌اش شـغل‌های عجیب و غریبی داشـته، مثلاً در فیلیپیـن معلـم بـوده و در سـنگاپور آرشـیو نامه‌هـا را مرتـب می‌کـرده. مدتـی نظافتچـی قلعه‌هـای تودرتـو بـوده و بعضی وقت‌ها داور جشـنواره‌های ادبی. حالا هـم از نیوزیلند برای مجموعه‌دارهای عربستانی سنگ می‌فرستد.

این نویسندهٔ ماجراجو در لنـدن بـه دنیـا آمـده اما حـالا در شـهر ولینگتون نیوزیلند زندگی میکند، در سـرزمین بادها، شـهری افسـانه‌ای کـه احتمـالا در فیلم‌های «اربـاب حلقه‌هـا» صخره‌هـا و طبیعـت اسـرارآمیزش را دیـده‌ای. او عاشـق نقشه‌هاسـت.

فکـر می‌کنـد نقشـه‌ها راهنماهـای هیجان‌انگیزی‌انـد کـه پـای مـا را بـه دنیاهـای جدیـد بـاز می‌کنند. برای همین هم به دانشگاه کمبریج رفت تا جغرافیا بخواند و از دنیای پیچیدهٔ نقشه‌ها سر در بیاورد اما نقشه‌های توی کتاب‌های درسی انگار به اندازهٔ نقشه‌های توی رمان‌ها و داستان‌ها جادویی و خیال‌انگیز نبودند. برای همین خودش دست به کار شد و رمان‌های هیجان‌انگیزی دربارهٔ دنیای نقشه‌ها نوشت.

لطفا شکیبا باشید...
خطا

لطفا دیدگاه خود را بنویسید