قصه باف

Image Post
داستان من پرواز کردم
هر روز نقاشی‌ها و قصه‌های کوتاهی به قلم کودکان برای قصه باف ارسال می‌شود. ما آن‌ها را با شما عزیزان به اشتراک می‌گذاریم. شما هم می‌توانید قصه‌های خود را برای ما ارسال کنید.

قصه باف: قصه امروز از نادیا شش ساله

من نادیا هستم. شش سالمه.

یه روز هوا خیلی قشنگ بود. آسمون آبی بود و خورشید می‌خندید. من رفتم توی جنگل.

درختا بنفش بودن! خیلی خوشگل بودن. من لباس قرمزم رو پوشیدم. چکمه‌هامم پام بود.

بعد یهو حس کردم بال دارم! وای! من بال داشتم!

بال‌هامو باز کردم و پریدم بالا. من پرواز کردم! بین درختا پرواز کردم.

قلبای بنفش از آسمون می‌اومدن پایین. درختا منو دوست داشتن. منم اونا رو دوست داشتم.

من توی آسمون خندیدم. گفتم: «وای! من مثل فرشته‌ام!»

اون روز خیلی خوشحال بودم. چون فهمیدم اگه آدم خوشحال باشه، می‌تونه پرواز کنه!


---

لطفا شکیبا باشید...
خطا

لطفا دیدگاه خود را بنویسید