18
شهريور
1402

هر روز نقاشیها و قصههای کوتاهی به قلم کودکان برای قصه باف ارسال میشود. ما آنها را با شما عزیزان به اشتراک میگذاریم. شما هم میتوانید قصههای خود را برای ما ارسال کنید.
قصه باف: قصه امروز از ایلار هفت ساله
یک روز خورشید در آسمان میدرخشید.
پسر کوچکی شن بازی میکرد.
پسر روی شنها ابر کشید و بعد خودش روی ابرها دراز کشید و خوابید.
خواهرش کنار دریا ایستاد به کشتی خیره شد.
او آرزو کرد یک روز به همراه برادرش سوار کشتی شده و با هم به مسافرت بروند.
او دوست داشت خودش سوار کشتی شده و برادرش هم به آرزویش برسد.
برادرش همیشه دوست داشت در کنار ابرها بنشیند.
او گفت: ما با همین کشتی میتوانیم دنبال آرزوهایمان برویم.
اولین دیدگاه را شما ثبت کنید