قصه باف

Image Post
داستان خوشحالی دختر پنج ساله
هر روز نقاشی‌ها و قصه‌های کوتاهی به قلم کودکان برای قصه باف ارسال می‌شود. ما آن‌ها را با شما عزیزان به اشتراک می‌گذاریم. شما هم می‌توانید قصه‌های خود را برای ما ارسال کنید.

قصه باف: قصه امروز از زهرا پنج ساله

من پنج ساله هستم و امسال باید برم پیش آمادگی.

خیلی خوشحال هستم چون آنجا دوستان زیادی پیدا می‌کنم.

خواهرم خیلی دوستان خوبی دارد ولی او اجازه نمی‌داد با آن‌ها بازی کنم.

خواهرم می‌گوید: سن و سال تو به دوستانم نمی‌خورد.

من ناراحت می‌شوم و غصه می‌خورم چون به جز پسر خاله و دختر عمه‌ام دوست دیگری ندارم.

خواهرم همیشه می‌گوید: وقتی به مهد کودک و مدرسه بروی خودت دوست پیدا خواهی کرد.

حالا که قراراست به مهد بروم و دوست پیدا کنم خیلی خوشحال هستم.

ولی اجازه نمی‌دهم خواهرم با دوستانم بازی کند.

لطفا شکیبا باشید...
خطا

لطفا دیدگاه خود را بنویسید