قصه باف: کتاب بچه بچه است نوشته بریژیت ونینگربا تصویرگری ایو تارلت و ترجمه سحر طبیبزاده از سوی انتشارات میچکا با موضوع؛ مهربانی، جدایی و آغازی دوباره برای رده سنی 6 تا 9 سال منتشر شده است.
حالا بیایید بپرسیم منظور از این که میگوییم بچه بچه است یعنی چه؟
این عبارت در عین سادگی یک مفهوم عمیق و پیچیده است که به نظر میرسد حتی به بچههای انسان محدود نمیشود و شامل همه موجودات کره زمین است.
این که فکر کنیم همه بچهها فارغ از هر ویژگیای که دارند اعم از قد، وزن، رنگ پوست، قومیت، مذهب، سرزمین و جغرافیا، طبقه اقتصادی و تعلق خانوادگی و … همگی بچه هستند و مستلزم دریافت توجه و محبت، در این صورت دنیا حتما جای بهتری نسبت به الان خواهد بود.
راستش یکی از کارهایی که ادبیات برای ما انسانها میکند همین است. اینکه به ما نشان دهد به همه چیزهایی که میبینیم عادت نکنیم و فکر نکنیم همین حالت نهایی و قطعی و درست است.
خیلی وقتها باید جور دیگری نگاه کرد و زندگی کرد. درست مثل مامان موشی داستان بچه بچه است!
این مامان باهوش و با محبت که دنیایش فراتر از آن قسمتی است که در آنجا زندگی میکند، چنان ماهرانه این مشکل را حل میکند که انگشت به دهان میمانیم.
وقتی مامان قورباغه و پدر قورباغه ناپدید میشوند، دو بچه قورباغه کوچک تنها میمانند. همگی دوست دارند کمک کنند، اما هیچکس نمیداند چگونه.
وقتی مامان موش حاضر میشود و قبول میکند که آنها را بپذیرد، به سادگی میگوید:"بچه بچه است! و همه کودکان به مکانی برای زندگی و بازی، غذای خوب و کسی که آنها را دوست دارد نیاز دارند."
بنابراین همه حیوانات برای کمک به میدان میآیند و هر کدام به بهترین نحو کاری انجام میدهند. در آخر مامان موشی ثابت میکند که شاید در نگاه اول ما خیلی متفاوت هستیم، اما در نهایت ما اصلاً تفاوتی با هم نداریم!
نکته جالب ماجرا این است که مامانموشی به مشکلات راهحلی که انتخاب کرده نیز آگاه است و به رغم آنها دست به این کار بزرگ میزند. زیرا به نظر من حتما او فکر میکند که دنیا را باید به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کرد.
این داستان جذاب که برای پیش دبستانیها و مهدهای کودک ایدهآل است و پیامی جهانی دارد.
بخشی از متن کتاب:
قور... قور!پس بابا کی میآید؟
مامان قورباغه با دلشوره قور قور کرد: " نمیدانم بهتر است خودم بروم دنبالش تا وقتی برگردم بچه های خوبی باشید."
مامان قورباغه بچهها را بوسید جست زد و رفت.
دو بچه قورباغه هی منتظر شدند و منتظر شدند، اما مامان قورباغه و بابا قورباغه دیگر به خانه برنگشتند.
پشت جلد
دو بچه قورباغه کاملا تنها هستند. چه اتفاقی برایشان میافتد؟
توکا، جوجهتیغی و موش کور نمیدانند چه باید کنند.
خوشبختانه مامانموشی میداند چه باید کرد، چون بچه بچه است!
کتابی اثرگذار دربارهی جدایی، خداحافظی و آغازی دوباره؛ این کتاب نشان میدهد که همهی کودکان شایستهی مهربانی بی قید وشرط هستند.
اولین دیدگاه را شما ثبت کنید