قصه باف

Image Post
داستان کوهنوردی در عید
هر روز نقاشی‌ها و قصه‌های کوتاهی به قلم کودکان برای قصه باف ارسال می‌شود. ما آن‌ها را با شما عزیزان به اشتراک می‌گذاریم. شما هم می‌توانید قصه‌های خود را برای ما ارسال کنید.

قصه باف: قصه امروز از آرتین نه ساله

پدرم کوهنورد است. او در یکی از روزهای عید به ما گفت: آماده شوید تا به کوهنوردی برویم.

من و خواهرم سریع آماده شدیم .

به خواهرم گفتم: باید با پدر مسابقه دهیم . هرکس زودتر از کوه بالا رفت او برنده است.

وقتی به کوه رسیدیم بعد از نیم ساعت من و خواهرم از مسابقه دادن با پدر پشیمان شدیم.

چون هم از او عقب افتادیم هم این که دیگر توان بالا رفتن از کوه را نداشتیم.

پدرم کلی به ما خندید و گفت: نمی‌شود که بار اول به کوه بیایید و برنده باشید. پس من چکاره هستم؟!!!

من تصمیم گرفتم مثل پدرم کوهنورد شوم. اما باید حتما مثل او زیاد تمرین کنم.

لطفا شکیبا باشید...
خطا

لطفا دیدگاه خود را بنویسید